جوامع مدرن در نیمه ی دوم قرن بیستم در میان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه های دینی جدید بوده اند. این قبیل فرقه های دینی جدید ،گاه برآمده و وابسته به ادیان بزرگ و کلاسیک یا سنتی اند وگاه نیز یکسره مستقل بوده و جدید می نمایانند ؛ گاه چون ادیان کلاسیک ، سازمان یافته اند و گاه چنین نیستند .
علل ظهور و پیدایی آنها ، حتی کثرت آنها ، آن هم به ویژه در جوامع مدرن، بسیاری از جامعه شناسان و دین پژوهان را به خود مشغول کرده است .مقاله ی حاضر که ترجمه ی مقاله ای با عنوان " cult " ،برگرفته از "دایره المعارف ENCARTA " می باشد ،مارا با تاریخچه و آخرین وضعیت فرقه ها وگروه های دینی جدید در جوامع مدرن آشنا میکند .
"فرقه ی" دینی جدیدCult) ) یا "دین جایگزین"( Alternative Religion ) ، گروهی دینی است که درمقایسه با ادیان اصلی ، باورها واعمالی متفاوت دارد ."cult "ها به صورتی شگرف ،وسیع و ناسازگار، معنی یک "cult "و گروه هایی که باید به عنوان "cult" طبقه بندی می شدند راشامل می شود . امروزه ، اندیشمندان معمولاً اصطلاحات: "دین جایگزین "( alternative religion ) ، " دین جدید ") new religion)، یا " جنبش دینی جدید "(new religious movement ) را برای توصیف گروه هایی که از مسیر اصلی دینی جدا شده اند بکار می برند .ادیان جایگزین ، در سراسرتاریخ ظاهر شده اند هرچند ، برخی از آنها به زودی ناپدید شدند ،ولی برخی نیز مقاومت کرده و تعدادی هم سرانجام به عنوان" فرقه های مذهبی " رسمی پای گرفتند.
ادیان، یک بار به عنوان فرقه هایی شامل : "کلیسای حضرت عیسی مسیح (ع)قدیسین متأخر "،" شاهدان یهوه "،"تئوسوفی"( حکمت الهی ) و " علم مسیحی " طبقه بندی گردیدند .
CULT چیست ؟
واژه ی cult ،به لحاظ تاریخی ، به اعمالی دینی اطلاق گردیده که بر به جای آوردن تشریفات و پرستش مذهبی نسبت به خدا یا خدایان یا پرستش شخص یا شیئ تأکید داشت . امروزه نیزهمان معنی ادامه یافته و [با همان معنا ]نسبت به فرقه ی مریم مقدس(باکره) و فرقه ی قدیسی خاص بکار گرفته می شود . آنها به پرستش مخصوص آن شخص اشاره دارند .اما معنای واژه ی cultبسط پیدا کرد به طوری که برای بیان جنبش های دینی غیر سنتی یا گروه های مستقل و بریده از ادیان اصلی نیز بکار رفت .
مردم گاهی cult ها و sect ها را با یکدیگرخلط میکنند حال آنکه آنها متفاوتند . Cultها و sect ها از این لحاظ که هردو دینی جدید یا تفسیری جدید از یک دین رسمی را ترویج می کنند ، شباهت پیدا می کنند. اما، sect ها گروه هایی هستند که اغلب در اعتراض به چیزی که آنها آن را به عنوان انحراف یا اعتقادی ناخالص می بینند، از یک دین رسمی جدا شده اند اما cultها، برخلاف sect ها ،در اعتقادشان به نحو تیزتر و صریح تری از ادیان رسمی متفاوت اند .
مضافاً اینکهcult ها نسبت به sect ها،نوعاً ،کوچکتربوده و چندان از انسجامی سازمانی برخوردار نیستند .و بلاخره اینکه cult ها معمولا ً در گرداگرد رهبری شکل می گیرند که مدعی است دارای نیروهایی مخصوص مثل شفا دادن یا غیب گویی است .چنان رهبرانی ، گاهی "کاریزماتیک" خوانده می شوند؛ واژه ای که بر اهمیت تجربه های دینی شخصی انگشت تأکید می نهد . پیروان cult ها، نوعاً ،وفاداری شدیدی نسبت به گروه و رهبرشان احساس میکنند.
اندیشمندانی که فرقه ها[ی دینی ] را به منزله ی نسل اول ادیان مورد توجه قرار می دهند ، اظهار می دارند که چند دین بزرگ روزگاری به عنوان فرقه نگریسته می شدند . این ادیان با گروه هایی کوچک از مردمی که تحت تأثیر القائات رهبرانی کاریزما با عقاید دینی جدید قرار داشتند آغاز شدند ." مسیحیت " به عنوان مثال ، با گروهی کوچک از یهودیانی که تعالیم عیسای ناصری را پذیرفته و او را به عنوان " مسیح " ( واژه ای یونانی به معنی "برگزیده") قبول کردند ،آغاز شد .متشابهاً، " آئین بودا " به وسیله ی شخصی تنها ، بنام " سیدارتا گوتاما " ( بودا ) که اصول آئین هندو را رد کرده وبا تأسیس اصولی از عقاید جدید خود که توسط گروهی کوچک از شاگردانش پذیرفته شد پایه گذاری گردید .
معنای واژه ی cult در غرب در دهه ی 1960 و 1970 میلادی به نحو ی هیجان آمیز و با پیدائی تعداد زیادی از جنبش های دینی جایگزین که اعمالی غیر سنتی داشتند و گمان می شد که جوانان را به سوی مذهب خود منحرف می کنند ، تغییر کرد. عامه ی مردم این گروه ها و رهبرانشان را افراطی و خطرناک می دیدند واحساس می کردند که آنها بر روی پیروان خود تکنیک های کنترل ذهن را بکار می گیرند . کسانی که به فرقه های دینی جدید می پیوستند قربانیان تهدید و اجبار یا شستشوی مغزی و یا افرادی به حساب می آمدند که دچار اختلالات احساسی بودند .
واژه ی cult ، در کاربردی عمومی ، رفته رفته برای توصیف هرگروهی با پرستشی تعصب آلود نسبت به یک شخص ، جنبش ، یا علاقه ای مشترک بکار رفت .
علت پیدایش فرقه ها و ادیان جایگزین :
جنبش های دینی جایگزین تمایل دارند در جوامعی که نسبتاً باز بوده و در جایی که دو فرهنگ متفاوت به هم می رسند ،سربرآورده و شکوفا شوند .برای مثال : آنها در امپراتوری روم که نسبت به عقاید متفاوت تساهل ورزیده می شد و برفرهنگ ها ومردمانی مختلف حکومت می گردید رو به فزونی نهادند .
یکی از آن ادیان ، مسیحیت بود که بعد از تسخیر منطقه ی یهودا ( که امروزه جزو اسرائیل می باشد ) توسط رومی ها در 63 سال قبل از میلاد مسیح (ع) سر برآورد .در قرون وسطی بود که مسیحیت نفوذ خود را در اروپا استقرار بخشیده بود .اما ،کلیسای مسیحی نسبت به جنبش های دینی جدید تساهل نشان نداد و بجای آن ،گاهی درصدد خشونت ورزی علیه آنها و از بین بردنشان برآمد .
ایالات متحده ی آمریکا با تضمین قانونی آزادی دینی ، محل تولد و ظهور بسیاری از جنبش های دینی جدید شده است . آنها که در قرن نوزدهم میلادی پیدا شدند عبارتند از: " کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر " ( 1830 )،" روحگرایی " ( حدوداً 1848 ) ، " شاهدان یهوه " ( 1872 ) ، " انجمن تئوسوفی " ( 1875 ) ، و"علم مسیحی " ( 1879 )." هیأت تبلیغی صلح جهانی پدر مقدس " در اواخر دهه ی 1910میلادی آغاز بکار کرد و به سرعت پیروان زیادی جذب کرد . این گروه ها ،نوعاً، حداقل در ابتدا ، با سوء ظن ، تمسخر و کینه ورزی و عداوت استقبال شدند .برای مثال : "اعضای کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر "که گاهی تحت عنوان "مورمون "ها شناخته می شوند ، توسط مردمی بی سرو پا و راند شده از اجتماعات آنها مورد حمله ی فیزیکی قرار گرفتند .
پلورالیسم – [هم ]زیست[ی ] فرهنگ ها و عقاید متفاوت – درست از فردا روز پایان جنگ جهانی دوم ( 1939 – 1945 ) در اروپا و آمریکای شمالی شدیداً توسعه یافت .سربازان اشغالگر آمریکایی مستقر در ژاپن در معرض تعالیم " ذن " – مکتبی بودایی که بر مدی تیشن و مراقبه تأکید می ورزد – قرارگرفتند و پس از بازگشتن از ژاپن فرقه های ذن را راه اندازی کردند .
در دهه ی 1960 و 1970 تعداد فرقه های دینی جدید در آمریکا با سرعتی باور نکردنی رشد کرد .اندیشمندان، این رشد را تا حدی متأثر از فضا وشرایط اجتماعی و نیز تغییرات سیاسی ای می دانند که در آن جوانان سبک هایی جایگزین را برای زندگی می جویند. شاید مهمتر اینکه : رئیس جمهور ال. بی . جانسون در 1965 قوانینی را که به موجب آن مهاجرت از آسیا به ایالات متحده شدیداً کنترل می شد ، لغو کرد .در نتیجه ی این الغاء، شمار کثیری از مردم هند ، ژاپن ، کره، و جنوب شرقی آسیا به آمریکا وارد شدند .
در میان مهاجران ،" گورو"ها ، " سووامی " ها و مبلغینی که در پی تأسیس شاخه هایی از جنبش های دینی خود در آمریکا بودند ، وجود داشتند .
این جنبش ها عبارت بود از : " انجمن بین المللی کریشنا آگاهی " ( هارا کریشنا ) از هند ، " هیأت تبلیغی نور مقدس " (که اکنون "الان ویتال" خوانده می شود )،همچنین از هند ، و"کلیسای اتحاد " از کره به رهبری " سان میونگ مون ". در اوایل دهه ی1970 هر کدام از این گروه ها پیروان اندکی را در ایالات متحده جذب کردند .
اما همه ی جنبش های جدید دینی از شرق نیامده بودند .گروه هایی هم که در ایالات متحده سربرآورده بودند در دهه ی 1960 و 1970 رشد سریعی را تجربه کردند ." کلیسای علم آئینی "که درسال 1954 توسط نویسنده و فیلسوف آمریکایی بنام " ال . رون هابارت " بوجود آمده بود ،
طرفداران زیادی پیدا کرد . گروه های دیگری که سربرآوردند عبارت بود از :" راه بین المللی " تأسیس شده در دهه ی 1940 ، به وسیله ی وزیر رادیو" ویکتور پل وایرویل "، " کلیسای فاتح جهانی " ( که ابتدا به "فانوس اعلی "شناخته می شد ) تأسیس شده در دهه ی 1960 توسط عارفانی چون "مارک پرافت " و " الیزابت کلار پرافت " ، و " فرزندان خدا " (با نام متأخر " خاندان " ) تأسیس شده در 1968 به وسیله ی واعظ انجیلی بنام " دیوید برگ " .جنبش های دیگری نیز بوجود آمدند که بر جادوگری ، بت پرستی ، شیطان پرستی و غیب انگاری تأکید داشتند.
فرقه های دینی جدید و ادیان جایگزین تمایل دارند که به وقت بی ثباتی اجتماعی بوجود آیند . آنها به اعضای [خود ] راه حل های روشنی را برای مشکلات پیچیده ارائه می دهند : وعده ی نجات ، و احساس امنیت با پیوستن به گروه .آشوب اجتماعی دهه ی 1960 و تجربه ی سبک های زندگی جایگزین احتمالاً به افزایش شدید عضویت در فرقه های دینی جدید کمک کرد . سبک زندگی اشتراکی که به وسیله ی ادیان جایگزین تمرین شد ، بسیاری از جوانانی را که به دنبال باز سازی جامعه بودند به خود جذب کرد .
ادامه دارد.......