پيام دوستان
+
آرزو دارم دلتون مثل بهار
پرشود از لحظه هاي ماندگار
زندگي خالي،از اندوه و غم...... شادماني بيشمار
روز بهاري تون گلبارون
*ليلا*
ديروز 11:0 عصر
انديشه نگار
سال نوتون مبارک بانو
مهرباني #
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنون محبت هميشه همچنين مبارک بر شما عزيز يارب صداي بهار است
قدمش را برايمان پربرکت ساز
انديشه نگار
سلامت باشيد
+
سلام ورحمت خداي بر دوستان جان / گفت : پندم بده . شنيد : عجب دارم ازکسي که جواهر از غارت دزدان حفظ مي کندولي ايمانش را ازغارت شيطان ايمن نميدارد.
* راوندي *
103/1/6
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
* راوندي *
103/1/6
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
صداي راديو ونور کم آشپزخانه صداي يواش وآرام مادر که بچه ها کم کم سحر شده خواب نمانيد..خدايا شکر رمضان ديگر ميهمان شديم . تمام سالها از عالمان بي عمل گريزان، از درد پروران جامعه گريزان، از نگاههاي بي غم خلق گريزان بوده وهستم اما . خدا را شکر دين گريزان نشده ام
*ترخون بانو*
103/1/1
+
اندکي آرامش ميخواهم ....
دستم به زندگي نمي رود ...
اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي
دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر
آرامش تو را مي پراکند
چشم دوخته ام ...
دردي عظيم درديست
با خويشتن نشستن
با خويشتن " ش ک س ت ن"
كيوان گيتي نژاد و
103/1/1
شاد باشيد خرده نگيريد از بد زمانه کدامين يار ماند در دل و جان ما الي همين درد بي نهايت سخت زندگي آري همه درگيريم از عاقبت امروز خود ولي آيا جدل کردن و شکوه کردن از زمين و زمان سودي دارد در يافتن احسن الاحوال ما دوستان؟بياييم با زجر و تنهايي خود جمعي از منشور عشق و صفا ميان هم ترسيم و هديه بهم کنيم اين کار نوين و جديديست که از زجر و تنهايي فعلي مزيد رو به صفا و عشق و محبت بسازيم و عيدي هم کنيم
polly
103/1/1
*جهادي
102/12/16
+
جز وصل تو، دل به هرچه بستم توبه...
sobhan
102/12/16
يا حسين ابن علي روزگاري روياي من با عشق او آغاز شده همچنان سوختم و ساختم تا در صحراي احمر به آرزويم ميرسم بي شک ياران بودند که اين عشق و بهمن کارسازي نمودند و اصول عشق را به من آموختند من امروز هنوز ليلي را دارم و ليلاي را هم از شما و به مرحمت اکسير برادر استادم بر من وجود دارد اگر دل به دنيا شد از بحر لذت دنيا نبود مختصر آرزويي بود که انهم باز از عشق خاندان اهل بيت بود د در آن جز سلامتي خاندانم
+
در کنج دلم عشق کسي خانه ندارد
کس جاي در اين خانه ويرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداري ديوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانيست
آن شمع که ميسوزد و پروانه ندارد
کفش هاي مکاشفه
102/12/14
+
کلماتي که از دهانِ شمابيرون مي آيد
ويترينِ فروشگاهِ شعورِ شماست
پس واي بر جمعي که لب را
بي تامل وا کنند
چرا که کم داشتن و زياد گفتن
مثلِ نداشتن و زيادخرج کردن است...
کفش هاي مکاشفه
102/12/14
+
نم نم، آهسته آهسته، صداي پايت را حس ميکنم ميدانم در همين نزديکي هستي، پنهان شده در تقويم دل من،،، مرا به حال خودم رها کرده اي يا ميخواهي مثل زمان کودکيم از پشت ديوار بيايي يکهو بگويي ديدمت من برنده ام سک سک.... با تو هستم 1403 ميبينمت حتي اگر پشت غم هايم پنهاني.. خيال ميکنم شبي دلت هواي من خواهد کرد
دبيرستان انصاري
102/12/4
+
آدميزاد است دوست دارد دق کند، گاه گاهي گوشه اي بنشيند و هق هق کند
با خودش خلوت کند از دست بي کس بودنش
هي شکايت از خودش از خلق و از خالق کن
من شدم اين روز ها خورشيد سرگردان که حيف
در پي ات بايد مکرر مغرب و مشرق کند
آنقدر با چشم هايت دلبري کردي که شيخ
جرات اين را ندارد صحبت از منطق کند
حد بي انصاف بودن را رعايت کن برو
ماندن تو مي تواند شهر را عاشق کند
دبيرستان انصاري
102/12/4