سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه نو

اعلام رسمی خبر بازداشت 80 زن و مرد شیطان پرست در یک محفل جهنمی در کرج ، بازتاب گسترده ای داشته و این معضل با واکنش های فراوانی رو به رو شده است.
در شرایطی که شبیخون فرهنگی و اعتقادی ، قلب جامعه (جوانان) را نشانه رفته و هجمه تبلیغات بیگانگان برای نابودی اندیشه های پاک نسل جوان ایرانی از در و دیوار می بارد باید بیش از پیش هوشیار بود.
در این وادی ، آن دسته از رسانه های خبری که همواره دلسوزانه در خدمت جامعه بوده اند می توانند با تنویر افکار عمومی ، گامی کلیدی برای مبارزه با دسیسه های شوم ؛ نظیر شیطان پرستی بردارند.

شیطان پرستی یکی از اعتقادات پوچ است که برخی به آن پیشینه هزاران ساله می‌دهند. دلیل آن را هم پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا در نظر گرفتن دو خدای ضد هم یعنی خیر و شر می‌دانند.

«ستوان مجید ملک زاده» جمعی فرماندهی پلیس تهران بزرگ با جمع آوری اطلاعاتی مستند ، توضیح می دهد : شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست. به همین دلیل شیطان پرستی را جهان تاریک می‌گویند.

شیطان پرستی ، چیزی را جست و جو می کند که در این جهان یافت نمی شود.
وی ادامه می دهد ، شیطان پرستان برای خودکشی توجیهی این گونه دارند: اگر بپرسی چرا خودت را می کشی؟ پاسخ می‌دهد می خواهم به حقیقت برسم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید.عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه درمورد کودکان و نوجوانان باید دید.

شیطـان‌پرستـی به چه معنـاست؟
شیطان پرستی به معنی پرستش شیطان به عنوان قدرتی فوق العاده قوی و بسیار قوی تر و موثرتر از نیروهای خوب دنیوی همچون خداست.

در شیطان پرستی شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیت بر روی زمین، قدرتی به عنوان برترین قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و این دنیایی را که به عنوان دوزخ برشمرده می‌شود قانونمند می‌کند.
در شیطان پرستی، غیر از استفاده از شیطان به عنوان قدرت تاریکی و قدرت مطلق از نیروها و اجنه و روح های پلید و شیطانی نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌شود؛ و در نهایت معنای شیطان پرستی؛ پرستش قدرت پلیدی است.

به طور کلی دو تعریف برای گروه‌های شیطان پرستی در نظر افراد وجود دارد؛
تعریف اول : هر گروهی که شیطان را (مشابه شیطان تعریف شده در دین مسیحیت که عاری از مفاهیم غیرطبیعی مربوط به پلیدی و زشتی است یا یک شیطان انتزاعی) به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند که معمولا از آن به عنوان الهه سیاه نیز یاد می‌کنند و منتسب به طبیعت حقیقی انسان می‌نامند.
تعریف دوم : گروه‌هایی که از دین مسیحیت تبعیت نکرده و یا عیسی را با خصوصیاتی که در دین مسیح تعریف شده است قبول ندارند. این تعریف معمولاً توسط بنیادگرایان مسیحی مورد استفاده قرار می‌گیرد و بر مبنای این تعریف بسیاری از گروه‌ها را شیطان پرست می‌نامند. ضرورت انتخاب این موضوع
روزگار عجیبی است ؛ هر گوشه ، در هر خیابان یا بین دوستان را که نگاه می‌کنی درباره این کلمه می‌شنوی مخصوصا بین کسانی که ادعای متال‌بازی و گوش دادن به موسیقی متال به خصوص سبک بلک‌متال را یدک می‌کشند.

چیزی که الان در جامعه مشاهده می‌شود باب شدن شیطان پرستی و انداختن پنتاگرام در گردن است.
*بلک‌متال Darkthrone ، مریلین مانسن ، نیرو انا ، آنتون لاوی، کلیسای شیطان ، satanic bible ، آدم خواری ، skull-n-bone .... احتمالا دست کم یکی از این کلمات را تاکنون شنیده‌ و آدم های زیادی را هم دیده‌اید که خودشان را طرفدار این نامها و گروهها می‌دانند.

موسیقی های آنها را گوش می‌دهند ، گاه‌ لباس‌های عجیب و غریب می‌پوشند، نشانه های خاصی دارند و به قول خودشان تیریپ خفن می زنند!
از اینها که بگذریم حتما زیاد هم شنیده‌اید که در فلان کشور یک عده شیطان پرست یک آدم را تیکه تیکه کردند یا خوردند یا فلان جنایت را انجام دادند. لذا بر آن شدیم تا در مورد شیطان‌پرستی و شیطان‌پرستان تحقیقی اجمالی به عمل آوریم.

* تاریخچـه شیطان پرستـی:
شاید عده ای شیطان پرستی را آئینی مدرن و نهایتا مربوط به قرن های گذشته می دانند اما واقعیت چیز دیگریست. شاید بتوان تاریخچه شیطان پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.
البته شواهد به دست آمده این حرف را تصدیق می‌کند که شیطان پرستی در نواحی امریکای لاتین، امریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرنها پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.
در اکتشافات امریکای جنوبی یکی از قبایل این قاره که اعتقاد بسیاری به خوب و بد داشتند شیطان را می پرستیدند و حتی انسان هایی را برای شیطان قربانی می‌کردند.
مکان های انجام مراسم قربانی هنوز وجود دارد و اجساد مومیایی به دست آمده و نوع کشته شدن ها نشانگر قربانی شدن این انسانها (که در آنها بیشتر زنان به چشم می‌خورند) است.
در آفریقای مرکزی و در دشتها و کویرهای سوزان این قاره نیز در قبایلی که معروفترین آن قبیله اوکاچاست،
شیطان به عنوان قدرت مطلق زمین و آسمان و پدید آورنده آن و خدای خشم و نفرت پرستش می‌شد و حتی قربانی هایی نیز در مواقع خاص به آن اهداء می‌شد.
بیان این نکته ضروری است که زمان قربانی کردن انسانها در برابر شیطان لحظه های خاصی بوده است.

تاریخچه شیطان پرستی به سالهای بسیار دور بر می‌گردد که بعدها این آیین و سنت به صورتهای دیگر نمود پیدا کرد که چیزهایی از گذشته چه با تحریف و چه بدون تحریف دست به دست در حال عبور همراه با زمان است.
البته شیطان پرستی به هنگام پیدایش زبان و خط و زمان مادها ، سومریان، بابلیان و ... نیز ادامه داشت تا این که شکل نوین آن به وجود آمد.

*مبدا شیطان پرستـی:
مبدا شیطان پرستی قدیمی همانطور که گفته شد به قرون اولیه آدمی بر می گردد. در زمانهای قدیم انسانها در برابر هر چیزی که قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درک آن عاجز بودند، تسلیم می‌شدند و سجده می‌کردند.
شیطان پرستی قدیمی بر اساس سنتهـای خداپرستــی و شیطان پرستی واقع نشده است و نمی‌تواند اینگونه باشد که آنها برای اینکه در مقابل قدرتی بزرگ سجده کنند.

مسلما این قدرت در شب از عظمت مخصوصی برخوردار بوده است و به ستایش و پرستش موجودی فوق طبیعی و دهشتناک که قدرت فوق العاده ای دارد می‌پرداختند که مبدا شیطان پرستی قدیمی را به وجود آورد.
شیطان پرستی جدید را پاره ای از انگلیسیان که گفته می‌شود از نجیب زادگان بودند به راه انداختند برای اینکه از قدرت شیطان و قدرت تاریکی بهره ببرند و پس از آن مراسم شیطان پرستی نوین برگزار می‌شود.
تغییرات بسیاری نسبت به شیطان پرستی قدیمی و قرون وسطایی وجود داشت؛ اما به هر حال استفاده از قدرت شیطان همچنان باقی مانده است و این چیزیست که نمی‌توان خط بطلانی بر روی آن کشید.

*سیر تاریخی شیطان پرستی:
شیطان پرستی قدیمی : شیطان پرستی قدیمی شیطان پرستی ای است که به قرون وسطا برمی‌گردد،؛ با اینکه همانطور که در تاریخچه شیطان پرستی ذکر گردید شیطان پرستی به قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد اما اصولا شیطان پرستی قدیمی را مربوط به قرون وسطا می‌دانند.
موضوعی که امروزه درباره شیطان پرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتابها دیده می‌شود به این مطلب برمی‌گردد که اصولا شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدیها و پلیدیها را به آن نسبت دهد تا به نوعی خدمتی به بشریت کرده باشد ! این، البته نظریه ای است که آن چنان نمی‌تواند درست باشد و انسان را حداقل از لحاظ فکری ارضا کند زیرا پیش از مسیحیت و در زمان های حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) و حتی پیش تر شیطان پرستی وجود داشته است.

باید اذعان داشت چیزی به عنوان شیطان مسلما وجود دارد چون اگر نبود هیچ وقت آدم و حوا به زمین سقوط نمی‌کردند. پس نظریه فوق را می‌توان نسبت به مسیحیت و کلیسا مغرضانه خواند.
شیطان پرستی قدیمی از لحاظ معنی و از لحاظ اعمال مسلما با شیطان پرستی کنونی بسیار تفاوت دارد. شاید بتوان گفت چیزی که به عنوان شیطان پرستی امروزه در جوامع گوناگون قرار دارد شیطان پرستی قدیمی یا قرون وسطایی است که این شیطان پرستی به طور کلی محکوم شده است.

شیطان پرستی جدید با آن به مبارزه برخاسته است اما خوب هنوز عده زیادی آن را قبول دارند و به آن احترام می‌گذارند و قوانین آن را اجرا می‌کنند.
شیطان پرستی قدیمی استفاده از کمک شیطان در کارهای زیان آور و کمک به برخی پادشاهان در جنگها بوده است و حتی همسر پادشاه فرانسه برای نجات شوهر خود از مرگ مراسم شیطان پرستی قرون وسطایی را انجام داد.
شیطان پرستی قدیمی اعتقاد دارد که شیطان وجود دارد و قدرت او عظیم ترین قدرت بر روی جهان است.
اصل شهوترانی و ارضای جنسی اصل لاینفک این مراسم است. شیطان پرستی قدیمی مخالف با مسیحیت و کلیسا است و دقیقا در مراسم خود اعمال ضد مسیحیت را انجام می‌دهد.

آنها به مسیحیت و کلیسا اعتقادی ندارند و آنها را عامل بدبختی مردم می‌دانند. آنها می‌گویند مسیح پیامبری بود که باید زمین را آباد می‌کرد و مردم را به راه راست می‌برد اما تنها کاری که انجیل انجام داده دروغگویی و رواج بدی در جامعه است ! آنان قربانی کردن انسان را امری ضروری برای آرامش و احترام به شیطان می‌دانند.
در این میان دختر بچه ها بهترین قربانی برای شیطان هستند. ریختن خون در این مراسم نشانه تقدس این مراسم است ( همانند نوشیدن شراب در عشای ربانی مسیحیت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسیح است.
شهوترانی در این مراسم از کارهایی است که باید بدان پرداخته شود چون در شیطان پرستی قدیمی ارضای حس جنسی یکی از مهم ترین عوامل است.البته با توجه به اینکه شیطان پرستان قدیمی بدترین اعمال را برای مبارزه با خدا و مسیح انجام می‌دادند لذا امور جنسی نیز به بدترین و فجیع ترین نوع انجام می‌گرفت.
آنان به جهنم اعتقادی نداشتند و می‌گفتند جهنم همین دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم ؛ بر همین اساس بدترین گناهان را در مراسم خود انجام می‌دادند. شیطان پرستان قدیمی شیطان را موجودی با هویت خارجی می‌دانند.

*شیطان پرستی جدید:
شیطان پرستی جدید در انگلستان به وجود آمد و البته زیاد نیز تعجب برانگیز نیست زیرا انگلیس یکی از کشورهایی است که جادوگرانی بسیاری داشته است و البته وجود اهالی باستانی آسیای میانی و خاورمیانه و همچنین اهالی یونان باستان در انگلیس ثابت شده است.از اکتشافات در برخی محل های برگزاری مراسم شیطان پرستی و جادوگری در انگلیس نظیر محل استون هنج آثاری از تمدن ایران و یونان پیدا شده است.
همچنین در کتب شیطان پرستی و جادوگری ، کلمات عبری ، یونانی و فارسی وجود دارد البته نه به صورت کنونی.
شیطان پرستی جدید بر خلاف شیطان پرستی قدیمی اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارد بلکه شیطان پرستی جدید شیطان را در طبیعت و در وجود هر انسانی می‌داند و این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد و مراسم شیطان پرستی جدید مراسمی است برای دعوت از شیطان باطنی و حس اهریمنی درونی است که با اعمال جنسی آرام و ارضا می‌شود.
آنان جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه وجود دارد مدیون آدم است.دیگر این که انسان باید کامل ترین لذت جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد.گزارش ایسکانیوز می افزاید، آنان معتقدند بعد از مرگ ، روح کسانی که لذت جسمانی لازم را نبرده اند به این دنیا برمی‌گردد و لذت جنسی خود را کامل می‌کند.

*انواع شیطان پرستی از نظر ایدئولـوژی:
شیطان پرستی جدید آیینی است دارای شباهت هایی به اومانیسم که انسان را برترین موجود می داند و او را تنها در برابر خود مسئول می داند:
«آنتون لاوی» می گوید : خدای باعظمت و با شکوهی وجود ندارد، و جهنمی که در آن گناهکاران کباب می شوند هم نیست.اینجا و حالا روز شکنجه و سختی ماست ! حالا و اینجا روز خوشی ماست ! اینجا و حالا فرصت ماست ! این روز، این ساعت را انتخاب کن که زندگی رهایی بخشی نیست !"
شیطان پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد ( archetype ) می داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول می‌داند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود .
شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت ، طبیعت شهوانی ، مرگ ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. این اعتقاد دارای شاخه های متعددی است اما می توان گفت جز یکی دو نوع آن همگی دارای این اصول هستند:
Atheism (خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد)
Not dualistic (روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد)
Autodeists (خود پرستی ، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست)
Materialistic ( اعتقاد به اصالت ماده)
وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی هست.
ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.
اعتقاد به لذت اعلای دنیوی ، زیرا تمامی خوشی دنیایی است و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است./


[ جمعه 89/9/12 ] [ 11:47 عصر ] [ امیرعباسی ]

جنبش ضد فرقه ای:
مخالفت با جنبش های دینی جدید در دهه ی 1960 ، به ویژه در میان والدین ، گسترش یافت .علت این مخالفت تلاش های گروه ها برای منحرف کردن جوانان و تقاضاهایی بود که گروه ها از[ به اصطلاح ]منحرفین داشتند .تلاش برای  جذب و سرباز گیری ، برخی مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسیر اهداف ، و پذیرفتن زندگی دینی تمام وقت در یک وضع گروهی ناآشنا منجرگردید.  متحد الشکل شدن اعضا از روی صداقت و وفاداری و نظم و ادبی که  گروه از  آنها می خواست ، زنگ خطر را به صدا درآورد .گروه ،ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هایی عجیب و غریب بپوشند ، رژیم غذایی غیر معمول یا سختی را پیش بگیرند ، ودر مواقعی خاص ،موسیقی [عبادی ]اجراء کرده یا مراقبه داشته باشند ، یا نام جدیدی برای خود انتخاب کنند .برخی از گروه ها از اعضا می خواستند که در اجتماعاتی منزوی به سرببرند واعضای ممنوع شده یا آنها که عضویت شان خاتمه یافته با اعضای خانواده زندگی کنند و دیگرانی هم بیرون ازفرقه.

والدین و وابستگان دیگر ، فرقه هارا متهم کردند که برای جذب و نگهداری اعضای جدید ، فریب و نیرنگ بکار بسته و از مهارت های روانشناختی، عملیاتی که کنترل ذهن یا شستشوی مغزی نام گرفت ، استفاده می کنند .آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنیک های شستشوی مغزاستفاده میکنند تا توان استقلال فکری و عملی اعضا از آنها سلب شود.اتهامات شستشوی مغزی بعد از خودکشی دستجمعی اعضای "معبد مردم "، مزرعه ای اشتراکی در "جونزتاون" درکشور گویان، در1975  قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان "جیم جونز" ، بیش از 900 نفر از پیروان فرقه که اکثراً آمریکایی بودند ،سم خورده و مردند.

نخستین گروه ضد فرقه ای،[به نام ]"کمیته ی آزادی فرزندانمان از [فرقه] فرزندان خدا "(که بعداً "اف.آر.ای.ای.سی.او.جی"یا "فریکوگ" ( FREECOG )خوانده شد) دراوایل دهه ی1970 شکل گرفت .گروه ضد فرقه ای "فریکوگ"، گروه "فرزندان خدا " را به دلیل اعمال جنسی نامتعارف ، شامل اعمال جنسی اشتراکی و جذب افراد جدید از طریق فریب جنسی ، محکوم کرد . آشکار شدن اینگونه اعمال و نظایر آن ، در اواسط دهه ی 1970منجر به [تأسیس ] جنبش ضد فرقه ای در آمریکای شمالی ، اروپای غربی ،و جاهای دیگرگردید.

در اوایل دهه ی1980 گروه های متشکل از والدین در چیزی که به"شبکه ی فرقه – آگاهی " معروف گردید، ترکیب شدند .پس از خودکشی دستجمعی در "جونزتاون "، محاکم دادرسی پارلمانی برعلیه پدیده ی فرقه های دینی جدید، در واشینگتن دی.سی منعقد گردید .دولت های دیگر نیز محاکم دادرسی تشکیل دادند که درآنها اعضای سابق فرقه و والدین شان برعلیه عضویت در فرقه شهادت دادند .به خاطر خطرات بالقوه ای که در عضویت در فرقه وجود دارد ، برای رهایی فرزندانشان از گروه، معتقد به مداخله ی زورمندانه بودند .فرزندان ،گاهی برخلاف میل خود ربوده وزندانی شدند .

گروه های والدین از عملیات برنامه زدایی [ در تقابل با عملیات شستشوی مغزی فرقه] که فشار روانی سختی را در برمی گرفت تا وفاداری فرد به گروه را بشکند ، حمایت کردند . گروه های مدنی آزادیخواه این گونه کارها را مورد انتقاد قراردادند .مناقشه بر سر فرقه های دینی جدید،جایگاهی برای پژوهش های محققانه در خصوص ادیان جایگزین باز کرد .در اواسط دهه ی1980 ،بسیاری از اندیشمندان [ علوم ]اجتماعی که در خصوص ادیان جایگزین تحقیق می کردند مفاد اندکی در عقیده ی عامه  یافتند که[ حاکی از آن بود که ] فرقه ها برای جذب افراد، برشستشوی مغزی و فشارهای روانشناختی تکیه می کنند.

برخی از اعضا که تحت عملیات برنامه زدایی قرارگرفته بودند با استناد به اینکه عملیات برنامه زدایی ،تخلف از حقوق مدنی است، برعلیه مجریان  عملیات برنامه زدایی پیروزی دادگاهی بدست آوردند.این عقب نشینی موجب تضعیف جنبش ضد فرقه ای شد.

ضدیت با فرقه ها علاوه بر والدین از سوی مراجع دیگر نیز صورت گرفت .ادیان جدید ،به لحاظ تاریخی ، با مخالفت ادیان رسمی ، خصوصاً ، فرقه های مسیحی انجیلی [پروتستان] مواجه شده اند. عموماً ، [فرقه های ] مسیحی انجیلی ،گروه هایی که اصول و مبانی مسیحیت ارتدوکس را منکرند، به عنوان ادیانی منحرف به حساب آمده اند . .فعالیت ضد فرقه ای آنها در وهله ی اول شامل تولید ادبیاتی ضد فرقه ای نسبت به اعضای کلیسا و اعضای فرقه  های دینی جدید شده است .

فرقه های خطرناک :
برخی از فرقه های دینی جدید یا ادیان جایگزین ، آشکارا خطرناکند.آنها به خشونت یا فعالیت ضد اجتماعی یا به قرارگرفتن اعضای خود در [معرض] خطر فیزیکی دامن می زنند. تعدادی اندک، اعضا را با خود کشی دستجمعی به کام مرگ فرستادند یا از خشونت ، شامل قتل علیه آدم هایی بیرون از فرقه ،حمایت کردند .جامعه شناسان تذکار می دهند که گرچه فرقه های خشونت گرا توجه رسانه هارا زیاد به جلب میکنند [ولی آنها] تنها اقلیت کوچکی از ادیان جایگزین را شامل میشوند.

فرقه های خطرناک تمایل دارند که ویژگی های معینی را سهم خود نمایند.این گروه ها ،نوعاً ، دارای رهبری ا فوق العاده اقتدارگرا هستند که درپی کنترل همه ی جوانب زندگی اعضا بوده و اجازه ی هیچگونه چون وچرایی را در باره ی تصمیمات به آنها نمی دهد.اینگونه رهبران ممکن است که خود را مافوق قانون بنشانند واز الزاماتی  که دیگر اعضای گروه به آنها ملتزم میشوند، مستثنا کنند.آنها اغلب سناریوی روز رستاخیز را تبلیغ مکنند که این امر آزار و اذیت از سوی نیروهای بیرون از فرقه را[برایشان ] مسلم میکند وبه تبع آن نیاز به آمادگی برای یک نبرد قریب الوقوع و سرنوشت ساز ، نبردی نهایی بین خیرو شر[ را ایجاد می کند ].  آنها ممکن است که جهت آمادگی ،سلاح های آتشین زیادی جمع آوری کنند. متناوباً ، رهبران فرقه، شاید افراد را برای خودکشی آماده کنند ، کاری که بنا به عقیده ی گروه ، آنها را به جایگاه سعادت جاودانه منتقل می کند .

بزرگترین خسارت جانی مربوه به فعالیت های فرقه ای ،وقتی رخ داد که 913 نفر از اعضای "معبد مردم " در "جونز تاون "، مزرعه ای اشتراکی در "گونان" که توسط "پاستور جیم جونز " رهبری می شد ، مردند.در 1978 یکی ازنمایندگان کنگره ی آمریکا به منظور رسیدگی به[این ] اتهامات که گروه ، اعضا رابرخلاف میلشان نگه می دارد ، از مزرعه ی اشتراکی دیدن کرد .رهبران فرقه، نماینده و چهارنفر دیگر را که شامل سه گزارشگر روزنامه می شدند به قتل رساندند .سپس "جونز" دستور داد که پیروانش به صورت دستجمعی با نوشیدن" پانچ"[(نوشابه ای مرکب ازآب میوه و مشروبات گازدار) ] درآمیخته با سیانورخودکشی کنند .

چند فرقه دیگردر دهه ی 1990 دچار رسوایی جهانی شدند .در سال 1993 بین نمایندگان حکومت آمریکا و شاخه ی" داوودیان " از[ فرقه ی]"واکو" ، درتگزاس ، درگیری پیش آمد که درنتیجه ی آن، 80 نفر از داوودیان ، که حدوداً 20 کودک در میان آنها بود ، کشته شدند . [ در این درگیری ]چهارنماینده ی دولت فدرال نیز کشته شد .در 1994، 53 عضو [فرقه ی]"سنت بین المللی وخورشیدی نظم شوالیه گری "( که عرفاً "معبد خورشیدی "خوانده می شود )، و اعضایی در دو روستا در سوئیس و پایگاهی درنزدیکی مونترال کانادا خودکشی کردند .  اعضای[ فرقه ی] "معبد خورشیدی " عقیده داشتند که روح مردگان آنها نهایتاً به سیاره ای دیگر منتقل می شود .

بسیاری از اعضای این فرقه براثر خودکشی یا قتل از 1995تا1997 جان باختند .در توکیوی ژاپن ، اعضای [ فرقه ی ] " اوم شین ریکیو"در 1995،گاز سمی اعصاب در یک ایستگاه زیرزمینی توکیو رها کردند که به موجب آن 12مسافر کشته و بیش از 5000 نفر زخمی شدند .رهبران گروه محاکمه شده و چند تن از آنها به مرگ محکوم گردیدند.

بزرگترین خودکشی دستجمعی در ایالات متحده و در سال 1997 ،وقتی رخ داد که 39 نفر از اعضای [فرقه ی ] "دروازه ی آسمان " خود را در" رانچو سانتا فی" کالیفورنیا کشتند . اعضای فرقه ،اعتقاد داشتند که باخود کشی ،ارواح آنها ،اجسادشان را ترک گفته و به اقلیمی بالاتر صعود می کنند . بخشی ازایمان آنها  از اعتقاد به بشقاب پرنده ناشی می شود. آنها براین باور بودند که بشقاب پرنده در پشت ستاره ی دنباله دار هالی پنهان بوده و وقتی به زمین نزدیک میشود ،ارواح آنها را منتقل می کند .

آینده ی فرقه های دینی جدید :

جامعه شناسان انتظار دارند که ادیان جایگزین در غرب و در فضای آزادی فردی که برفرهنگ غربی مسلط است به رشد خود ادامه دهند .ضدیت با ادیان جایگزین ،معمولاً ، در آمریکای شمالی فروکش کرده است .جنبش عصرجدید، تساهل نسبت به تجربه های معنوی مختلف را افزایش داده و موضع مردم را نسبت به دین تغییر داده است .اما ضدیت با ادیان جایگزین در دیگر کشورها ،به ویژه اروپای غربی شدیدتر رشد داشته است .

به عنوان مثال ،حکومت های فرانسه و آلمان ، ، کلیسای علم آئینی را به عنوان دین به رسمیت نمی شناسند ؛ برخی مقامات رسمی ادعا می کنند که سازمان آن ،ضد دموکراسی است .فرقه های دینی دیگر که در اروپا به مشکل برخورده اند شامل " شاهدان یهوه " و کلیسای اتحاد " می شود


[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:44 عصر ] [ امیرعباسی ]

جوامع مدرن در نیمه ی دوم قرن بیستم در میان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه های دینی جدید بوده اند. این قبیل فرقه های دینی جدید ،گاه برآمده و وابسته به ادیان بزرگ و کلاسیک یا سنتی اند وگاه نیز یکسره مستقل بوده و جدید می نمایانند ؛ گاه چون ادیان کلاسیک ، سازمان یافته اند و گاه چنین نیستند .

علل ظهور و پیدایی آنها ، حتی کثرت آنها ، آن هم به ویژه در جوامع مدرن، بسیاری از جامعه شناسان و دین پژوهان را به خود مشغول کرده است .مقاله ی حاضر که ترجمه ی مقاله ای با عنوان  " cult " ،برگرفته از "دایره المعارف ENCARTA " می باشد ،مارا با تاریخچه و آخرین وضعیت فرقه ها وگروه های دینی جدید در جوامع مدرن آشنا میکند .
 
"فرقه ی" دینی جدیدCult) ) یا "دین جایگزین"(  Alternative Religion ) ، گروهی دینی است که درمقایسه با ادیان اصلی ، باورها واعمالی متفاوت دارد ."cult  "ها به صورتی شگرف ،وسیع و ناسازگار، معنی یک "cult  "و گروه هایی که باید به عنوان "cult" طبقه بندی می شدند راشامل می شود  . امروزه ، اندیشمندان معمولاً اصطلاحات: "دین جایگزین "( alternative religion ) ، " دین جدید ") new religion)، یا " جنبش دینی جدید "(new religious movement ) را برای توصیف گروه هایی که از مسیر اصلی دینی جدا شده اند بکار می برند .ادیان جایگزین ، در سراسرتاریخ ظاهر شده اند هرچند ، برخی از آنها به زودی ناپدید شدند ،ولی برخی نیز مقاومت کرده و تعدادی هم سرانجام به عنوان" فرقه های مذهبی " رسمی پای گرفتند.

ادیان، یک بار به عنوان فرقه هایی شامل : "کلیسای حضرت    عیسی مسیح (ع)قدیسین متأخر "،" شاهدان یهوه "،"تئوسوفی"( حکمت الهی ) و " علم مسیحی " طبقه بندی گردیدند .

 

CULT چیست ؟
واژه ی cult ،به لحاظ تاریخی ، به اعمالی دینی اطلاق گردیده که بر به جای آوردن تشریفات و پرستش مذهبی نسبت به خدا یا خدایان یا پرستش شخص یا شیئ تأکید داشت .  امروزه نیزهمان معنی ادامه یافته و [با همان معنا ]نسبت به فرقه ی مریم مقدس(باکره) و فرقه ی قدیسی خاص بکار گرفته می شود . آنها به پرستش مخصوص آن شخص اشاره دارند .اما معنای واژه ی cultبسط پیدا کرد به طوری که برای بیان جنبش های دینی غیر سنتی یا گروه های مستقل و بریده از ادیان اصلی نیز بکار رفت .

مردم گاهی cult ها و sect ها را با یکدیگرخلط میکنند حال آنکه آنها متفاوتند .  Cultها و  sect ها از این لحاظ که هردو دینی جدید یا تفسیری جدید از یک دین رسمی را ترویج می کنند ، شباهت پیدا می کنند. اما، sect ها گروه هایی هستند که اغلب در اعتراض به چیزی که آنها آن را به عنوان انحراف یا اعتقادی ناخالص می بینند، از یک دین رسمی جدا شده اند اما  cultها، برخلاف sect ها ،در اعتقادشان به نحو تیزتر و صریح تری از ادیان رسمی متفاوت اند .

مضافاً اینکهcult  ها نسبت به sect ها،نوعاً ،کوچکتربوده و چندان از انسجامی سازمانی برخوردار نیستند .و بلاخره اینکه cult ها معمولا ً در گرداگرد رهبری شکل می گیرند که مدعی است دارای نیروهایی مخصوص مثل شفا دادن یا غیب گویی است .چنان رهبرانی ، گاهی "کاریزماتیک" خوانده می شوند؛ واژه ای که بر اهمیت تجربه های دینی شخصی انگشت تأکید می نهد . پیروان cult ها، نوعاً ،وفاداری شدیدی نسبت به گروه و رهبرشان احساس میکنند.

اندیشمندانی که فرقه ها[ی دینی ] را به منزله ی نسل اول ادیان مورد توجه قرار می دهند ، اظهار می دارند که چند دین بزرگ روزگاری به عنوان فرقه نگریسته می شدند . این ادیان با گروه هایی کوچک از مردمی که تحت تأثیر القائات رهبرانی کاریزما با عقاید دینی جدید قرار داشتند آغاز شدند ."  مسیحیت " به عنوان مثال ، با گروهی کوچک از یهودیانی که تعالیم عیسای ناصری را پذیرفته و او را به عنوان " مسیح " ( واژه ای یونانی به معنی "برگزیده") قبول کردند ،آغاز شد .متشابهاً، " آئین بودا " به وسیله ی شخصی تنها ، بنام " سیدارتا گوتاما " ( بودا ) که اصول آئین هندو را رد کرده وبا تأسیس اصولی از عقاید جدید خود که توسط گروهی کوچک از شاگردانش پذیرفته شد پایه گذاری گردید .

معنای واژه ی cult در غرب در دهه ی 1960 و 1970 میلادی به نحو ی هیجان آمیز و با پیدائی تعداد زیادی از جنبش های دینی جایگزین که اعمالی غیر سنتی داشتند و گمان می شد که جوانان را به سوی مذهب خود منحرف می کنند ،  تغییر کرد. عامه ی مردم این گروه ها و رهبرانشان را افراطی و خطرناک می دیدند واحساس می کردند که آنها بر روی پیروان خود تکنیک های کنترل ذهن را بکار می گیرند .  کسانی که به فرقه های دینی جدید می پیوستند قربانیان تهدید و اجبار یا شستشوی مغزی و یا افرادی به حساب می آمدند که دچار اختلالات احساسی بودند .

واژه ی cult ، در کاربردی عمومی ، رفته رفته برای توصیف هرگروهی با پرستشی تعصب آلود نسبت به یک شخص ، جنبش ، یا علاقه ای مشترک بکار رفت .

علت پیدایش فرقه ها و ادیان جایگزین :

جنبش های دینی جایگزین تمایل دارند در جوامعی که نسبتاً باز بوده و در جایی که دو فرهنگ متفاوت به هم می رسند ،سربرآورده و شکوفا شوند .برای مثال : آنها در امپراتوری روم که نسبت به عقاید متفاوت تساهل ورزیده می شد و برفرهنگ ها ومردمانی مختلف  حکومت می گردید رو به فزونی نهادند .
یکی از آن ادیان ، مسیحیت بود که بعد از تسخیر منطقه ی یهودا ( که امروزه جزو اسرائیل می باشد ) توسط رومی ها در 63 سال قبل از میلاد مسیح (ع) سر برآورد .در قرون وسطی بود که مسیحیت نفوذ خود را در اروپا استقرار بخشیده بود .اما ،کلیسای مسیحی نسبت به جنبش های دینی جدید تساهل نشان نداد و بجای آن ،گاهی درصدد خشونت ورزی علیه آنها و از بین بردنشان برآمد .

ایالات متحده ی آمریکا با تضمین قانونی آزادی دینی ، محل تولد و ظهور بسیاری از جنبش های دینی جدید شده است . آنها که در قرن نوزدهم میلادی پیدا شدند عبارتند از: " کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر " ( 1830 )،" روحگرایی " ( حدوداً 1848 ) ، " شاهدان یهوه " ( 1872 ) ، " انجمن تئوسوفی " ( 1875 ) ، و"علم مسیحی " ( 1879 )." هیأت تبلیغی صلح جهانی پدر مقدس " در اواخر دهه ی  1910میلادی آغاز بکار کرد و به سرعت پیروان زیادی جذب کرد . این گروه ها ،نوعاً، حداقل در ابتدا ، با سوء ظن ، تمسخر و کینه ورزی و عداوت  استقبال شدند .برای مثال : "اعضای کلیسای حضرت مسیح (ع) قدیسین متأخر "که گاهی تحت عنوان "مورمون "ها شناخته می شوند ، توسط  مردمی بی سرو پا و راند شده از اجتماعات آنها مورد حمله ی فیزیکی قرار گرفتند .

پلورالیسم – [هم ]زیست[ی ] فرهنگ ها و عقاید متفاوت – درست از فردا روز پایان جنگ جهانی دوم ( 1939 – 1945 ) در اروپا و آمریکای شمالی شدیداً توسعه یافت .سربازان اشغالگر آمریکایی مستقر در ژاپن در معرض تعالیم " ذن "  – مکتبی بودایی که بر مدی تیشن و مراقبه تأکید می ورزد – قرارگرفتند و پس از بازگشتن از ژاپن فرقه های ذن را راه اندازی کردند .

در دهه ی 1960 و 1970 تعداد فرقه های دینی جدید در آمریکا با سرعتی باور نکردنی رشد کرد .اندیشمندان، این رشد را تا حدی متأثر از فضا وشرایط اجتماعی و نیز تغییرات سیاسی ای می دانند که در آن جوانان سبک هایی جایگزین را برای زندگی می جویند. شاید مهمتر اینکه : رئیس جمهور ال. بی . جانسون در 1965 قوانینی را که به موجب آن مهاجرت از آسیا به ایالات متحده شدیداً کنترل می شد ، لغو کرد .در نتیجه ی این الغاء، شمار کثیری از مردم هند ، ژاپن ، کره، و جنوب شرقی آسیا به آمریکا وارد شدند .

در میان مهاجران ،" گورو"ها ، " سووامی " ها و مبلغینی که در پی تأسیس شاخه هایی از جنبش های دینی خود در آمریکا بودند ، وجود داشتند .
این جنبش ها عبارت بود از : " انجمن بین المللی کریشنا آگاهی " ( هارا کریشنا   ) از هند ، " هیأت تبلیغی نور مقدس " (که اکنون "الان ویتال" خوانده می شود )،همچنین از هند ، و"کلیسای اتحاد " از کره به رهبری " سان میونگ مون ". در اوایل دهه ی1970 هر کدام از این گروه ها پیروان اندکی را در ایالات متحده جذب کردند .

اما همه ی جنبش های جدید دینی از شرق نیامده بودند .گروه هایی هم که در ایالات متحده سربرآورده بودند در دهه ی 1960 و 1970 رشد سریعی را تجربه کردند ." کلیسای علم آئینی "که درسال 1954 توسط نویسنده و فیلسوف آمریکایی بنام " ال . رون هابارت " بوجود آمده بود ،

طرفداران زیادی پیدا کرد . گروه های دیگری که سربرآوردند عبارت بود از :" راه بین المللی " تأسیس شده در دهه ی 1940 ، به وسیله ی وزیر رادیو" ویکتور پل وایرویل "، " کلیسای فاتح جهانی " ( که ابتدا به "فانوس اعلی "شناخته می شد ) تأسیس شده در دهه ی 1960 توسط عارفانی چون "مارک پرافت " و " الیزابت کلار پرافت " ، و " فرزندان خدا " (با نام متأخر " خاندان " ) تأسیس شده در 1968 به وسیله ی واعظ انجیلی بنام " دیوید برگ " .جنبش های دیگری نیز بوجود آمدند که بر جادوگری ، بت پرستی ، شیطان پرستی و غیب انگاری تأکید داشتند.

فرقه های دینی جدید و ادیان جایگزین تمایل دارند که به وقت بی ثباتی اجتماعی بوجود آیند . آنها به اعضای [خود ] راه حل های روشنی را برای مشکلات پیچیده ارائه می دهند : وعده ی نجات ، و احساس امنیت با پیوستن به گروه .آشوب اجتماعی دهه ی 1960 و تجربه ی سبک های زندگی جایگزین احتمالاً به افزایش شدید عضویت در فرقه های دینی جدید کمک کرد . سبک زندگی اشتراکی که به وسیله ی ادیان جایگزین تمرین شد ، بسیاری از جوانانی را که به دنبال باز سازی جامعه بودند به خود جذب کرد .

ادامه دارد.......


[ چهارشنبه 89/9/10 ] [ 10:11 صبح ] [ امیرعباسی ]
<      1   2      
درباره وبلاگ

امیرعباسی
دل نوشته های یک بسیجی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 71134